معنی فارسی elfland
B1منطقهای خیالی و جادویی که در آن الفها و موجودات مینیاتوری دیگر زندگی میکنند.
A mythical realm where elves and other magical beings are said to exist.
- NOUN
example
معنی(example):
در این داستان، سرزمین الف مکانی جادویی پر از شگفتی است.
مثال:
In the story, elfland is a magical place filled with wonder.
معنی(example):
بسیاری از داستانها سرزمین الف را به عنوان قلمرویی با مناظر زیبا و موجودات جادوئی توصیف میکنند.
مثال:
Many tales describe elfland as a realm of beautiful landscapes and enchanting creatures.
معنی فارسی کلمه elfland
:
منطقهای خیالی و جادویی که در آن الفها و موجودات مینیاتوری دیگر زندگی میکنند.