معنی فارسی elicitor

B2

چیزی که باعث استخراج یا برانگیختن پاسخ یا رفتار می‌شود.

Something that brings about or produces a response.

example
معنی(example):

یک برانگیزنده می‌تواند به تحریک گفتگو کمک کند.

مثال:

An elicitor can help stimulate conversation.

معنی(example):

در آزمایش‌ها، برخی از محرک‌ها به عنوان برانگیزنده‌های رفتار عمل می‌کنند.

مثال:

In experiments, certain stimuli act as elicitors of behavior.

معنی فارسی کلمه elicitor

: معنی elicitor به فارسی

چیزی که باعث استخراج یا برانگیختن پاسخ یا رفتار می‌شود.