معنی فارسی eloigning

B1

عمل دور کردن یا فاصله گرفتن از چیزهایی که باعث حواس‌پرتی می‌شوند.

The act of distancing or removing distractions or unwanted elements.

example
معنی(example):

دور کردن حواس‌پرتی‌ها به او کمک کرد تا روی مطالعاتش تمرکز کند.

مثال:

Eloigning the distractions helped him focus on his studies.

معنی(example):

دور کردن اقلام غیرضروری از زندگی‌تان می‌تواند شفافیت را به ارمغان بیاورد.

مثال:

Eloigning unnecessary items from your life can bring clarity.

معنی فارسی کلمه eloigning

: معنی eloigning به فارسی

عمل دور کردن یا فاصله گرفتن از چیزهایی که باعث حواس‌پرتی می‌شوند.