معنی فارسی emanative

B2

ایمناتیو، متعلق به کیفیتی که به طور فعال چیزها یا احساسات را منتشر می‌کند.

Relating to an active quality of emanating things or feelings.

example
معنی(example):

معلم ویژگی‌های ایمناتیو نور را توضیح داد.

مثال:

The teacher explained the emanative properties of light.

معنی(example):

او نیروی ایمناتیوی را حس کرد که او را به نقاشی می‌کشید.

مثال:

She felt an emanative force drawing her to the painting.

معنی فارسی کلمه emanative

: معنی emanative به فارسی

ایمناتیو، متعلق به کیفیتی که به طور فعال چیزها یا احساسات را منتشر می‌کند.