معنی فارسی emball
B1بستهبندی یا پوشاندن یک چیز بهطور دقتی.
To wrap or package something securely.
- VERB
example
معنی(example):
به emballe یعنی چیزی را با دقت بستهبندی کردن.
مثال:
To emball means to wrap something carefully.
معنی(example):
ما باید اقلام شکننده را برای ارسال بستهبندی کنیم.
مثال:
We need to emball the fragile items for shipping.
معنی فارسی کلمه emball
:
بستهبندی یا پوشاندن یک چیز بهطور دقتی.