معنی فارسی embain

B1

تنظیم یا سازماندهی اطلاعات به‌منظور ارائه بهتر.

To organize or arrange data for better clarity and presentation.

example
معنی(example):

آن‌ها باید داده‌ها را برای ارائه تنظیم کنند.

مثال:

They needed to embain the data before the presentation.

معنی(example):

نتایج را تنظیم کنید تا برای مخاطب واضح باشد.

مثال:

Embain the results to make them clear for the audience.

معنی فارسی کلمه embain

: معنی embain به فارسی

تنظیم یا سازماندهی اطلاعات به‌منظور ارائه بهتر.