معنی فارسی embarcation

B1

عملیات سوار شدن و بارگیری مسافران یا بار به وسیله یک وسیله نقلیه آبی.

The process of boarding and loading passengers or cargo onto a watercraft.

example
معنی(example):

سوار شدن مسافران از صبح زود آغاز شد.

مثال:

The embarcation of passengers began early in the morning.

معنی(example):

آنها به سرعت به نقطه بارگیری رفتند تا قایق خود را بگیرند.

مثال:

They moved quickly to the embarcation point to catch their ferry.

معنی فارسی کلمه embarcation

: معنی embarcation به فارسی

عملیات سوار شدن و بارگیری مسافران یا بار به وسیله یک وسیله نقلیه آبی.