معنی فارسی emblazed
B1به معنای حکاکی یا به نمایش گذاشتن چیزی به صورت بارز.
Decorated or adorned with a design, often prominently displayed.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
آرم بر روی جام حک شده بود، که نشانه پیروزی بود.
مثال:
The emblem was emblazed on the trophy, signifying victory.
معنی(example):
هنرمند دیوارنگاره را با رنگهای روشن تزئین کرده بود.
مثال:
The artist had emblazed the mural with bright colors.
معنی فارسی کلمه emblazed
:
به معنای حکاکی یا به نمایش گذاشتن چیزی به صورت بارز.