معنی فارسی embolismus
C1انسدادی که در رگهای خونی ایجاد میشود و جریان خون را مختل میکند.
A blockage in a blood vessel caused by a particle, such as a blood clot or air bubble, that travels through the bloodstream.
- NOUN
example
معنی(example):
امبولیسم زمانی رخ میدهد که یک انسداد در رگ خونی جریان خون را متوقف کند.
مثال:
An embolism occurs when a blockage in a blood vessel interrupts blood flow.
معنی(example):
پزشک توضیح داد که چگونه امبولیسم میتواند منجر به مشکلات جدی سلامتی شود.
مثال:
The doctor explained how an embolism can lead to serious health issues.
معنی فارسی کلمه embolismus
:
انسدادی که در رگهای خونی ایجاد میشود و جریان خون را مختل میکند.