معنی فارسی embosomed
B2در آغوش گرفتن به معنای جایی امن و آرام بودن، عموماً در تماس فیزیکی نزدیک به کار میرود.
To be surrounded or enclosed in an affectionate, protective manner.
- verb
verb
معنی(verb):
To draw to or into one's bosom; to treasure.
معنی(verb):
To enclose, surround, or protect.
example
معنی(example):
کودک در آغوش مادرش در آغوش کشیده شده بود و احساس امنیت و گرما میکرد.
مثال:
The child was embosomed in her mother's arms, feeling safe and warm.
معنی(example):
او در طول تعطیلات احساس میکرد که در محبت خانوادهاش قرار دارد.
مثال:
He felt embosomed by the love of his family during the holidays.
معنی فارسی کلمه embosomed
:
در آغوش گرفتن به معنای جایی امن و آرام بودن، عموماً در تماس فیزیکی نزدیک به کار میرود.