معنی فارسی embosoming

B2

عمل در آغوش گرفتن، کنشی است که نشان‌دهنده نزدیکی عاطفی و امنیت است.

The act of enclosing someone in one’s arms in a caring manner.

verb
معنی(verb):

To draw to or into one's bosom; to treasure.

معنی(verb):

To enclose, surround, or protect.

example
معنی(example):

در آغوش کشیدن کسی می‌تواند محبت و مراقبت عمیقی را انتقال دهد.

مثال:

Embosoming someone can convey deep affection and care.

معنی(example):

او پس از مدت طولانی از هم دوری، دوستش را در آغوش می‌کشید.

مثال:

She was embosoming her friend after a long time apart.

معنی فارسی کلمه embosoming

: معنی embosoming به فارسی

عمل در آغوش گرفتن، کنشی است که نشان‌دهنده نزدیکی عاطفی و امنیت است.