معنی فارسی embrawn

B1

قوی شدن، بهبود قدرت جسمی یا رفع ناتوانی‌های بدنی.

To make oneself stronger or more muscular.

example
معنی(example):

او باید خود را برای حمل جعبه‌های سنگین قوی می‌کرد.

مثال:

He needed to embrawn himself to carry the heavy boxes.

معنی(example):

قوی شدن به معنای تقویت قدرت بدنی است.

مثال:

To embrawn is to develop physical strength.

معنی فارسی کلمه embrawn

: معنی embrawn به فارسی

قوی شدن، بهبود قدرت جسمی یا رفع ناتوانی‌های بدنی.