معنی فارسی embreach
B1شکست، از هم پاشیدگی در یک رابطه یا توافق.
A breaking or violation of a bond or relationship.
- NOUN
example
معنی(example):
آنها پس از بحث با یک شکست در دوستی خود مواجه شدند.
مثال:
They faced an embreach in their friendship after the argument.
معنی(example):
یک شکست میتواند به تقسیم در روابط منجر شود.
مثال:
An embreach can lead to a division in relationships.
معنی فارسی کلمه embreach
:
شکست، از هم پاشیدگی در یک رابطه یا توافق.