معنی فارسی empaling
B1عمل امپال کردن یا سوراخ کردن با یک جسم تیز در نظر گرفته میشود.
The act of impaling, typically for reasons of punishment or execution.
- VERB
example
معنی(example):
هنر امپالینگ به عنوان یک مجازات در زمانهای باستان به کار میرفت.
مثال:
The art of empaling was often used as a punishment in ancient times.
معنی(example):
آنها به شدت درباره امپالینگ زندانیان صحبت کردند.
مثال:
They spoke critically about the empaling of prisoners.
معنی فارسی کلمه empaling
:
عمل امپال کردن یا سوراخ کردن با یک جسم تیز در نظر گرفته میشود.