معنی فارسی emperish

B1

به کم ارزش یا ناتوانی رفتار کردن.

To diminish in worth or fail to meet expectations.

example
معنی(example):

او به نظر می‌رسید که در وظایفش به عنوان یک رهبر بی‌توجه است.

مثال:

He seemed to emperish in his duties as a leader.

معنی(example):

پتانسیل خود را با اجتناب از چالش‌ها به خطر نیندازید.

مثال:

Do not emperish your potential by avoiding challenges.

معنی فارسی کلمه emperish

: معنی emperish به فارسی

به کم ارزش یا ناتوانی رفتار کردن.