معنی فارسی empoisons

B1

سم‌پاشی می‌کند، عمل ایجاد سم نزد فرد یا چیزی.

To make something poisonous.

example
معنی(example):

او با یک معجون سری دشمنانش را سم‌پاشی می‌کند.

مثال:

He empoisons his enemies with a secret potion.

معنی(example):

کارآگاه مدرکی یافت که نشان می‌داد او قربانیانش را سم‌پاشی می‌کند.

مثال:

The detective found evidence that she empoisons her victims.

معنی فارسی کلمه empoisons

: معنی empoisons به فارسی

سم‌پاشی می‌کند، عمل ایجاد سم نزد فرد یا چیزی.