معنی فارسی empoisoning
B1سمپاشی، عمل ایجاد سم یا علف کش کردن در غذا یا محیطی دیگر.
The act of making something poisonous.
- VERB
example
معنی(example):
عمل سمپاشی میتواند عواقب قانونی جدی داشته باشد.
مثال:
The act of empoisoning can have serious legal consequences.
معنی(example):
او به سمپاشی غذا در مهمانی متهم شد.
مثال:
He was accused of empoisoning the food at the party.
معنی فارسی کلمه empoisoning
:
سمپاشی، عمل ایجاد سم یا علف کش کردن در غذا یا محیطی دیگر.