معنی فارسی emporeutic

B2

تجربی، مرتبط با روش‌های عینی و عملی در علم.

Pertaining to empirical methods or study.

example
معنی(example):

عملیات تجربی در پزشکی باستان جالب بودند.

مثال:

The emporeutic practices in ancient medicine were fascinating.

معنی(example):

او تکنیک‌های تجربی استفاده شده برای درمان را مطالعه کرد.

مثال:

He studied emporeutic techniques used for healing.

معنی فارسی کلمه emporeutic

: معنی emporeutic به فارسی

تجربی، مرتبط با روش‌های عینی و عملی در علم.