معنی فارسی emulgence
B2امولگیس، ترکیب طعمها و اجزا در یک غذا یا اثر.
The act of blending or combining flavors or elements.
- NOUN
example
معنی(example):
امولگیس طعمها، این غذا را فوقالعاده کرد.
مثال:
The emulgence of flavors made the dish exceptional.
معنی(example):
امولگیس او از غذاهای مختلف، تجربهای منحصر به فرد ایجاد کرد.
مثال:
Her emulgence of different cuisines created a unique experience.
معنی فارسی کلمه emulgence
:
امولگیس، ترکیب طعمها و اجزا در یک غذا یا اثر.