معنی فارسی enchantingness
B2ویژگی یا حالت جذاب و سحرآمیز بودن.
The quality of being enchanting or extremely attractive.
- NOUN
example
معنی(example):
سحر و جادو لبخند او باعث شد همه احساس خوشامد کنند.
مثال:
The enchantingness of her smile made everyone feel welcome.
معنی(example):
سحر و جادو اجرا تأثیر ماندگاری به جا گذاشت.
مثال:
The enchantingness of the performance left a lasting impression.
معنی فارسی کلمه enchantingness
:
ویژگی یا حالت جذاب و سحرآمیز بودن.
