معنی فارسی enchronicle
B1ثبت وقایع تاریخی یا مهم به ترتیب زمان، برای مستند کردن تاریخ و رویدادها.
To record or chronicle events in a sequential manner.
- VERB
example
معنی(example):
نویسنده تصمیم گرفت وقایع دهه گذشته را ثبت کند.
مثال:
The author decided to enchronicle the events of the last decade.
معنی(example):
بسیاری از تاریخنگاران لحظات مهم تاریخ را ثبت میکنند.
مثال:
Many historians enchronicle significant moments in history.
معنی فارسی کلمه enchronicle
:
ثبت وقایع تاریخی یا مهم به ترتیب زمان، برای مستند کردن تاریخ و رویدادها.