معنی فارسی enclaved
B1محصور، به وضعیت یا ناحیهای اطلاق میشود که به طور کامل توسط سرزمینهای غیر خود احاطه شده باشد.
To be situated within a larger area, completely surrounded by a different region.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این شهر در میان شهرهای بزرگ محصور باقی ماند.
مثال:
The town remained enclaved by larger cities.
معنی(example):
یک منطقه محصور بعنی منطقهای است که توسط سرزمینی متفاوت احاطه شده است.
مثال:
An enclaved area is one that is surrounded by a different territory.
معنی فارسی کلمه enclaved
:
محصور، به وضعیت یا ناحیهای اطلاق میشود که به طور کامل توسط سرزمینهای غیر خود احاطه شده باشد.