معنی فارسی encup
B1جمع کردن چیزی در کف دست یا هر وسیلهای.
To gather or hold something in the shape of a cup, typically with the hands.
- VERB
example
معنی(example):
او سعی کرد آب را با دستانش جمع کند.
مثال:
He tried to encup the water with his hands.
معنی(example):
او از یک تکه کاغذ برای جمع کردن آب میوه ریخته استفاده کرد.
مثال:
She used a piece of paper to encup the spilled juice.
معنی فارسی کلمه encup
:
جمع کردن چیزی در کف دست یا هر وسیلهای.