معنی فارسی enfacing
B1روبرو شدن یا در نظر گرفتن یک چالش یا وضعیت به طور مستقیم.
Facing or confronting a challenge or situation directly.
- VERB
example
معنی(example):
رو به رو شدن با هر چالشی بخشی از رشد است.
مثال:
Enfacing each challenge is part of growing.
معنی(example):
تیم به طور مستقیم با ترسهایشان رو به رو میشود.
مثال:
The team is enfacing their fears head-on.
معنی فارسی کلمه enfacing
:
روبرو شدن یا در نظر گرفتن یک چالش یا وضعیت به طور مستقیم.