معنی فارسی enfaces

B1

به تصویر کشیدن یا بیان کردن، به خصوص در هنر یا ادبیات.

To face or present a story or feelings, especially in art or literature.

example
معنی(example):

این اثر هنری داستان پیچیده‌ای را به تصویر می‌کشد.

مثال:

The artwork enfaces an intricate story.

معنی(example):

او احساساتش را در شعرهایش به تصویر می‌کشد.

مثال:

She enfaces her feelings in her poetry.

معنی فارسی کلمه enfaces

: معنی enfaces به فارسی

به تصویر کشیدن یا بیان کردن، به خصوص در هنر یا ادبیات.