معنی فارسی enflagellate
B1به معنای خود را مورد ضرب و شتم قرار دادن یا به خود آسیب رساندن به خاطر اشتباهات.
To punish oneself or inflict suffering due to past mistakes.
- VERB
example
معنی(example):
معلم در مورد تمایل به خود تنبیه کردن به خاطر اشتباهات هشدار داد.
مثال:
The teacher warned against the urge to enflagellate oneself for mistakes.
معنی(example):
مهم است که به خاطر تصمیمات گذشته خود را تنبیه نکنید.
مثال:
It's important not to enflagellate over past decisions.
معنی فارسی کلمه enflagellate
:
به معنای خود را مورد ضرب و شتم قرار دادن یا به خود آسیب رساندن به خاطر اشتباهات.