معنی فارسی enforcible
B2قابل اجرا، به معنای اینکه میتوان آن را به زور اعمال کرد.
Capable of being enforced or put into effect.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
قوانین قابل اجرا هستند و باید رعایت شوند.
مثال:
The rules are enforcible and must be followed.
معنی(example):
این قرارداد در محاکم قانونی قابل اجرا است.
مثال:
This contract is enforcible in a court of law.
معنی فارسی کلمه enforcible
:
قابل اجرا، به معنای اینکه میتوان آن را به زور اعمال کرد.