معنی فارسی enforcive
B1اجراکننده، توضیحدهنده در مورد اقداماتی که برای اجرای یک قانون یا دستور به کار میروند.
Related to enforcement or execution, usually in the context of laws or regulations.
- OTHER
example
معنی(example):
اقدامات اجرایی به کاهش جرم در محله کمک کرد.
مثال:
The enforcive measures helped reduce crime in the neighborhood.
معنی(example):
طبیعت اجرایی قانون به این معنی است که باید به طور دقیق رعایت شود.
مثال:
The enforcive nature of the law means it must be followed strictly.
معنی فارسی کلمه enforcive
:
اجراکننده، توضیحدهنده در مورد اقداماتی که برای اجرای یک قانون یا دستور به کار میروند.