معنی فارسی engilded
B2طلاکاری شده یا درخشان شده به وسیلهٔ طلا.
Covered with a layer of gold; enhanced in beauty.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
مجسمه درخشان در نور خورشید میدرخشید.
مثال:
The engilded statue sparkled in the sunlight.
معنی(example):
او از دکوراسیون درخشان روی ساختمان قدیمی تحسین کرد.
مثال:
He admired the engilded decorations on the old building.
معنی فارسی کلمه engilded
:
طلاکاری شده یا درخشان شده به وسیلهٔ طلا.