معنی فارسی englobe
B1احاطه کردن، شامل کردن، به معنای در بر گرفتن یک چیز یا گروهی از چیزها با یکدگر.
To surround or enclose something completely.
- verb
verb
معنی(verb):
To surround as if by a globe.
example
معنی(example):
کودکان سعی کردند کل پارک را با نقاشیهایشان احاطه کنند.
مثال:
The children tried to englobe the entire park with their drawings.
معنی(example):
هنرمند میخواست تمامی فرهنگها را در آثار هنری خود احاطه کند.
مثال:
The artist wanted to englobe all cultures in her artwork.
معنی فارسی کلمه englobe
:
احاطه کردن، شامل کردن، به معنای در بر گرفتن یک چیز یا گروهی از چیزها با یکدگر.