معنی فارسی englobing
B1پوشش دادن یا احاطه کردن به طور کامل، برای درک بهتر موضوعات یا مشکلات.
To encompass or envelop; to include within a boundary.
- verb
verb
معنی(verb):
To surround as if by a globe.
example
معنی(example):
تیم تمام مشکل را در بر میگیرد تا راه حلی پیدا کند.
مثال:
The team is englobing the entire problem to find a solution.
معنی(example):
در بر گرفتن مفاهیم به دانشآموزان کمک کرد تا موضوع را بهتر درک کنند.
مثال:
Englobing the concepts helped students understand the topic better.
معنی فارسی کلمه englobing
:
پوشش دادن یا احاطه کردن به طور کامل، برای درک بهتر موضوعات یا مشکلات.