معنی فارسی enharbor

B1

پناه دادن، محلی برای توقف یا پناهندگی دادن.

To provide shelter or refuge.

example
معنی(example):

خلیج در طول طوفان کشتی‌ها را پناه خواهد داد.

مثال:

The bay will enharbor ships during the storm.

معنی(example):

آنها تصمیم گرفتند تا گربه‌های ولگرد را پناه دهند تا زمانی که خانه‌ای پیدا شود.

مثال:

They decided to enharbor the stray cats until a home was found.

معنی فارسی کلمه enharbor

: معنی enharbor به فارسی

پناه دادن، محلی برای توقف یا پناهندگی دادن.