معنی فارسی enlodgement

B1

عمل یا فرایند قرار دادن یا درج چیزی به طور ایمن.

The state of being lodged or securely placed.

example
معنی(example):

قرار دادن اشیاء با موفقیت انجام شد.

مثال:

The enlodgement of the items was completed successfully.

معنی(example):

فرآیند قرار دادن بیشتر از آنچه انتظار می‌رفت زمان برد.

مثال:

The enlodgement process took longer than expected.

معنی فارسی کلمه enlodgement

: معنی enlodgement به فارسی

عمل یا فرایند قرار دادن یا درج چیزی به طور ایمن.