معنی فارسی enlumine
B1روشن کردن، نورانی کردن، استفاده شده برای بیان احساساتی که باعث ایجاد روشنی و شادی در محیط میشوند.
To illuminate or make something clearer or brighter.
- VERB
example
معنی(example):
کار هنرمند حتی تاریکترین مکانها را میتواند روشن کند.
مثال:
The artist's work can enlumine even the darkest places.
معنی(example):
لبخند او به نظر میرسید که کل اتاق را روشن میسازد.
مثال:
Her smile seemed to enlumine the entire room.
معنی فارسی کلمه enlumine
:
روشن کردن، نورانی کردن، استفاده شده برای بیان احساساتی که باعث ایجاد روشنی و شادی در محیط میشوند.