معنی فارسی ensconces

B2

به معنای قرار دادن یا جا دادن به یک شئ به طوری که کاملاً در آن محصور شود، معمولاً به صورت محافظت شده.

To settle securely or snugly.

verb
معنی(verb):

To place in a secure environment.

معنی(verb):

To settle comfortably.

example
معنی(example):

اسناد در کمد قرار داده شدند.

مثال:

The documents were ensconced in the drawer.

معنی(example):

او خود را در صندلی راحتی با یک کتاب مستقر کرد.

مثال:

She ensconced herself in the armchair with a book.

معنی فارسی کلمه ensconces

: معنی ensconces به فارسی

به معنای قرار دادن یا جا دادن به یک شئ به طوری که کاملاً در آن محصور شود، معمولاً به صورت محافظت شده.