معنی فارسی ensouls
B1جان دادن به شخصیتها یا اشیاء، به آنها زندگی و احساسات انسانی بخشیدن.
To imbue with soul or spirit; to make alive or animate.
- verb
verb
معنی(verb):
To give a soul or place in the soul.
example
معنی(example):
او شخصیتهای خود را با دادن احساسات عمیق جان میدهد.
مثال:
He ensouls his characters by giving them deep emotions.
معنی(example):
هنرمند واقعاً به نقاشیهای خود معنی میدهد.
مثال:
The artist really ensouls her paintings with meaning.
معنی فارسی کلمه ensouls
:
جان دادن به شخصیتها یا اشیاء، به آنها زندگی و احساسات انسانی بخشیدن.