معنی فارسی enspell
B1به معنای جادوکردن یا به گونهای جذاب کردن که فرد را خیره کند.
To enchant or captivate someone, often as if by magic.
- VERB
example
معنی(example):
او با ترفندهای جادوئیاش مخاطبان را مسحور میکرد.
مثال:
She used to enspell the audience with her magic tricks.
معنی(example):
رمان به قدری جذاب بود که به نظر میرسید همه خوانندگانش را مسحور کرده است.
مثال:
The novel was so captivating that it seemed to enspell all its readers.
معنی فارسی کلمه enspell
:
به معنای جادوکردن یا به گونهای جذاب کردن که فرد را خیره کند.