معنی فارسی entablatured

C1

داشتن یا شامل یک معمار به عنوان جزء ساختاری در معماری، به ویژه در ساختمان‌های یونانی و رومی.

Describing a structure that features an entablature, a horizontal structure supported by columns.

example
معنی(example):

ساختمان باستانی به طرز زیبایی تزئین شده بود.

مثال:

The ancient building was beautifully entablatured.

معنی(example):

آنها نمای تزئین شده معبد را بررسی کردند.

مثال:

They examined the entablatured facade of the temple.

معنی فارسی کلمه entablatured

: معنی entablatured به فارسی

داشتن یا شامل یک معمار به عنوان جزء ساختاری در معماری، به ویژه در ساختمان‌های یونانی و رومی.