معنی فارسی enterpriseless
B1عدم داشتن فعالیتهای تجاری یا ابتکارات در زندگی.
Lacking enterprise or initiative; devoid of projects or endeavors.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
زندگی بدون فعالیتهای تجاری میتواند به سرعت منجر به کسالت شود.
مثال:
Living enterpriseless can often lead to boredom.
معنی(example):
یک محیط بدون ابتکار، نوآوری و رشد را ندارد.
مثال:
An enterpriseless environment lacks innovation and growth.
معنی فارسی کلمه enterpriseless
:
عدم داشتن فعالیتهای تجاری یا ابتکارات در زندگی.