معنی فارسی entreasuring

B1

عمل گنجینه کردن یا حفظ چیزهایی که ارزشمند هستند.

The act of treasuring or valuing something highly.

example
معنی(example):

گنجینه کردن خاطرات برای رشد شخصی مهم است.

مثال:

Entreasuring memories is important for personal growth.

معنی(example):

او از گنجینه کردن لحظات ویژه با خانواده‌اش لذت می‌برد.

مثال:

She enjoys entreasuring special moments with her family.

معنی فارسی کلمه entreasuring

: معنی entreasuring به فارسی

عمل گنجینه کردن یا حفظ چیزهایی که ارزشمند هستند.