معنی فارسی entreasure
B1گنجینه کردن، به معنای حفظ و نگهداری ارزشها و دانش بهصورت باارزش.
To treasure or value highly, preserving something valuable.
- VERB
example
معنی(example):
این کتاب دانش شما را در مورد تاریخ گنجینه میکند.
مثال:
This book will entreasure your knowledge about history.
معنی(example):
هدف ما گنجینه کردن حکمت اجدادمان است.
مثال:
We aim to entreasure the wisdom of our ancestors.
معنی فارسی کلمه entreasure
:
گنجینه کردن، به معنای حفظ و نگهداری ارزشها و دانش بهصورت باارزش.