معنی فارسی epilogizing
B1تکمیل کردن یک داستان یا رویداد، به ویژه به گونهای که نتیجهگیری چشیده و قانعکنندهای داشته باشد.
The act of providing a concluding part to a story or event.
- VERB
example
معنی(example):
او در حال تکمیل داستان بود و به آن یک نتیجه رضایتبخش داد.
مثال:
She was epilogizing the story, giving it a satisfying conclusion.
معنی(example):
او در سخنرانیاش شروع به تکمیل مراسم کرد.
مثال:
In his speech, he began epilogizing the event.
معنی فارسی کلمه epilogizing
:
تکمیل کردن یک داستان یا رویداد، به ویژه به گونهای که نتیجهگیری چشیده و قانعکنندهای داشته باشد.