معنی فارسی epiphanous

B2

لحظاتی که در آن‌ها درک یا فهم عمیق و ناگهانی از موضوع یا ایده‌ای حاصل می‌شود.

Relating to or denoting an epiphany, typically a sudden manifestation or realization.

example
معنی(example):

او در لحظه‌ای اپیفانی متوجه ندای حقیقی خود شد.

مثال:

She had an epiphanous moment when she realized her true calling.

معنی(example):

این کتاب پر از نکات اپیفانی بود که نگرش مرا تغییر داد.

مثال:

The book was filled with epiphanous insights that changed my perspective.

معنی فارسی کلمه epiphanous

: معنی epiphanous به فارسی

لحظاتی که در آن‌ها درک یا فهم عمیق و ناگهانی از موضوع یا ایده‌ای حاصل می‌شود.