معنی فارسی epiphanized
B1فعل گذشته به معنی ایجاد لحظات روشنگری و درک عمیق در دیگران.
The past tense of epiphanize, indicating that someone experienced a moment of realization.
- OTHER
example
معنی(example):
بعد از سخنرانی، بسیاری از دانشآموزان احساس روشنگری کردند.
مثال:
After the lecture, many students felt epiphanized.
معنی(example):
او به طور کامل از مستند تحت تأثیر قرار گرفت.
مثال:
He was completely epiphanized by the documentary.
معنی فارسی کلمه epiphanized
:
فعل گذشته به معنی ایجاد لحظات روشنگری و درک عمیق در دیگران.