معنی فارسی epiphanising

B1

فعل حال استمراری که به فردی اشاره دارد که در حال تجربه یک لحظه عمیق درک یا روشنگری است.

The present continuous form of epiphanise, referring to the process of experiencing insight.

example
معنی(example):

او در حین یادگیری بیشتر از خود، در حال تجربه روشنگری است.

مثال:

She is epiphanising as she learns more about herself.

معنی(example):

کار هنرمند معمولاً شامل لحظات روشنگری است.

مثال:

The artist's work often involves epiphanising moments.

معنی فارسی کلمه epiphanising

: معنی epiphanising به فارسی

فعل حال استمراری که به فردی اشاره دارد که در حال تجربه یک لحظه عمیق درک یا روشنگری است.