معنی فارسی epiplasmic
B1چیزی که به اپیپلاسم مربوط میشود یا از آن تشکیل شده است.
Relating to or consisting of epiplasm.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
ساختارهای اپیپلاسمیک را میتوان تحت میکروسکوپ مشاهده کرد.
مثال:
Epiplasmic structures can be seen under a microscope.
معنی(example):
محتویات اپیپلاسمیک برای عملکرد سلول حیاتی است.
مثال:
The epiplasmic content is crucial for cell functionality.
معنی فارسی کلمه epiplasmic
:
چیزی که به اپیپلاسم مربوط میشود یا از آن تشکیل شده است.