معنی فارسی equilibrial

B2

به وضعیتی در یک سیستم اشاره دارد که نیروها به صورت متعادل عمل می‌کنند و نتیجه آن عدم تغییر در وضعیت است.

Related to or characterized by equilibrium.

example
معنی(example):

وضعیت تعادلی سیستم به طور کامل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

مثال:

The equilibrial state of the system was analyzed thoroughly.

معنی(example):

در فیزیک، ما معمولاً به دنبال نقاط تعادلی هستیم.

مثال:

In physics, we often look for the equilibrial points.

معنی فارسی کلمه equilibrial

: معنی equilibrial به فارسی

به وضعیتی در یک سیستم اشاره دارد که نیروها به صورت متعادل عمل می‌کنند و نتیجه آن عدم تغییر در وضعیت است.