معنی فارسی equinal

B1

مرتبط با به تنظیم کردن یا سازماندهی بر اساس برابری.

Related to or characterized by equal distance or alignment.

example
معنی(example):

آن‌ها یک چیدمان اکوینال برای اسب‌ها ترتیب دادند.

مثال:

They set up an equinal arrangement for the horses.

معنی(example):

پاهای اکوینال فاصله‌ای برابر بین حیوانات فراهم می‌کنند.

مثال:

Equinal stables provide equal spacing between the animals.

معنی فارسی کلمه equinal

: معنی equinal به فارسی

مرتبط با به تنظیم کردن یا سازماندهی بر اساس برابری.