معنی فارسی erratical

B2

نشان دهنده رفتار یا عملکرد نامنظم و غیرقابل پیش‌بینی.

Characterized by unpredictable or irregular behavior.

example
معنی(example):

رفتار غیرقابل پیش‌بینی او همه را شگفت‌زده کرد.

مثال:

Her erratical behavior surprised everyone.

معنی(example):

حرکات غیرقابل پیش‌بینی رقصنده تماشاگران را مجذوب خود کرد.

مثال:

The erratical movements of the dancer captivated the audience.

معنی فارسی کلمه erratical

: معنی erratical به فارسی

نشان دهنده رفتار یا عملکرد نامنظم و غیرقابل پیش‌بینی.