معنی فارسی erraticalness

B1

ویژگی یا حالت نامنظم و غیرقابل پیش‌بینی.

The quality of being erratic; unpredictability.

example
معنی(example):

نامنظم بودن آب و هوا برنامه‌ریزی را دشوار کرد.

مثال:

The erraticalness of the weather made planning difficult.

معنی(example):

ما مجبور بودیم به عدم ثبات برنامه وفق پیدا کنیم.

مثال:

We had to adapt to the erraticalness of the schedule.

معنی فارسی کلمه erraticalness

: معنی erraticalness به فارسی

ویژگی یا حالت نامنظم و غیرقابل پیش‌بینی.